- با کسی آتش شدن(مَ)
کنایه از، با او در خشم بودن. (غیاث اللغات). با او در مقام خشم بودن و آتش بمعنی خشم است. (آنندراج) :
بیم است که بر باد رود خاک ظهوری
ساقی، به من آتش چه شوی، عالم آب است.
ظهوری (ازآنندراج).
و رجوع به آتش شود، طلاق بائن، مقابل طلاق رجعی. تطلیقه بائنه. امراه بائن، زنی که از شوی به طلاق جدا شده باشد. (منتهی الارب) : هر زنی که در عقد من است یابعد از این در عقد من خواهدآمد مطلقه است به سه طلاق بائن که رجعت درو نگنجد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318).
ملک بر روی خسرو شه زاد
ظلم را سه طلاق بائن داد.
سنائی.
، پیوندکننده. متصل شونده. (از اضداد است) ، آنکه از چپ درآید بدوشیدن شیر، مقابل معلی که از راست درآید، کمان نرم که زه آن نهایت دور باشد. (منتهی الارب)
بیم است که بر باد رود خاک ظهوری
ساقی، به من آتش چه شوی، عالم آب است.
ظهوری (ازآنندراج).
و رجوع به آتش شود، طلاق بائن، مقابل طلاق رجعی. تطلیقه بائنه. امراه بائن، زنی که از شوی به طلاق جدا شده باشد. (منتهی الارب) : هر زنی که در عقد من است یابعد از این در عقد من خواهدآمد مطلقه است به سه طلاق بائن که رجعت درو نگنجد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318).
ملک بر روی خسرو شه زاد
ظلم را سه طلاق بائن داد.
سنائی.
، پیوندکننده. متصل شونده. (از اضداد است) ، آنکه از چپ درآید بدوشیدن شیر، مقابل معلی که از راست درآید، کمان نرم که زه آن نهایت دور باشد. (منتهی الارب)
